یاد آورید معجزه رود نیل را ما گردنیم خنجر خواب خلیل را
پس سنگِ در فلاخن داوود می شویم تا بشکنیم شوکت اصحاب فیل را
تابوت دو مثلث جالوت می کنیم با خط سرخ، وسعت این مستطیل را
وقت سفر رسیده به زن ها خبر دهید تا زین کنند مرکب مردان ایل را
این بانگ نینواست که از گوشه حجاز سمت عراق می کشد ابن السبیل را
آوازی از تراز مزامیر می رسد سر می دهد روایت عصری اصیل را
می آید آن زمان که زمین زیر و رو شود یک روز می رسد غزلی، قال و قیل را ...
آن روز چشم و گوش فلک باز می شود تا بشنویم زمزمه جبرییل را
از دوردست عطر عزیزی رسیده است آب آورید و مصحف و رخت رحیل را
حالات خنده ات همه تلخند بهتر است چون چای تلخ بی شکر و قند بهتر است
شیرین تر است اخم تو از خنده های خلق از لطف خلق، قهر خداوند بهتر است..
چون راست گفته چشم تو مردم گسسته اند با چشم مست، ابروی پیوند بهتر است
پیوسته در نگاه تو یک آن دیگر است تکرار نامکرر این قند بهتر است
در چهره ی تو صورت شادی گرفته غم این گونه با کرشمه و لبخند بهتر است
عشاق داغ دیده و معشوق جنگجوی این عده جنگ و صلح بخوانند بهتر است
تحویل سال، لحظه ی پایان سعی هاست این روزهای آخر اسفند بهتر است..
تسبیح-دانه های دعای فرشتهها! رختِ سپید بخت درختان! تأویل رمز و راز حروف مقطعه! شأن نزول آیهی رحمت! وحی بدون حرف! عالیجناب برف! از هر طرف بتاز باز، زمین زیر پای توست با حکم صلح کل در قلب کودکان، در عمق جان پیر و جوان جا گرفته ای فرمان-روا تویی با پرچم سفید جهان را گرفته ای